برای آزادگان سرافراز
خون زدیده ات جوشید در سکوت اردوگاه
زخم بر دلت رویید در سکوت اردوگاه
مهر و جانمازت را اوج رمز و رازت را
هیچکس نمی فهمید در سکوت اردوگاه
از تو قصه ها دارد داغ و زخم و زندانبات
مرگ با تو می جنگید در سکوت اردوگاه
خوب خوب میدانم دشمن قسم خورده
از تو سخت می ترسید در سکوت اردوگاه
گاه رفتنت ای مرد ابر وحشت از هر سو
غمگنانه میبارید در سکوت اردوگاه
پر کشیدی و ناگاه آسمان پر از گل شد
عطر عشق می پیچید در سکوت اردوگاه
نوشته شده در دوشنبه 84/6/14ساعت 1:58 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد
نظرات دیگران()